موفقیت شغلی

موفقیت شغلی چیست و چگونه به دست می آید؟ به همراه بررسی پارامترهای موثر

فلش

یکی از بهترین لحظات برای هر فردی در دنیا این است که به موفقیت شغلی در کسب و کار و یا حوزه ای که در آن مشغول است، دست پیدا کند. ما آدم های موفق زیادی در دنیا مانند وارن بافت Warren Buffett در دنیای سرمایه گذاری، استیو جابز و ایلان ماسک در حوزه کارآفرینی، اندرو کارنگی Andrew Carnegie در دنیای صنعت و غیره را می شناسیم و دوست داریم در جایگاه این افراد باشیم. در کشور ما هم در حوزه آی تی افرادی مانند سعید و حمید محمدی با راه اندازی دیجی کالا یا در صنعت ورزش علی دایی، حسن یزدانی و حسین رضازاده و خیلی از افراد دیگر به موفقیت های بسیاری دست پیدا کرده اند.

اما متاسفانه امروزه ما با یک سردرگمی در اطراف خود روبرو هستیم. چرا که به درستی نمی دانیم چطور می توانیم به موفقیت شغلی دست پیدا کنیم. با اینکه دنیای ما پر شده از کتاب های موفقیت و دوره های افرادی که ادعا می کنند شما را به موفقیت می رسانند. اما مطالعه آن کتاب ها و شرکت در خیلی از سمینارها کمک زیادی به افراد نکرده است. در این مقاله قصد داریم اصلی ترین دلایل موفقیت شغلی افراد مشهور در دنیا را بررسی کنیم و اینکه چرا برخی از افراد هرگز در کار خود به موفقیت خاصی دست پیدا نمی کنند.

موفقیت شغلی

موفقیت چیست؟

در ابتدای کار جا دارد کمی در مورد این موضوع صحبت کنیم که موفقیت چیست؟ و به چه کسی موفق می گویند؟ در جواب باید گفت که موفقیت از دید هر کسی یک تعریف خاصی دارد. اما در حالت کلی رسیدن به یک جایگاه یا دستاوردی را موفقیت می نامند. همچنین تعریف موفقیت در هر سنی متفاوت است. بطور مثال در دوران ابتدایی ما قبولی در دروس مدرسه یا نفر اول تا سوم شدن در مدرسه را موفقیت به حساب می آوریم. در مراحل بالاتری شخصی قبولی در کنکور و ورود به دانشکده پزشکی را یک موفقیت به حساب می آورد.

برای برخی از افراد رسیدن به شغل مورد علاقه و یا یک جایگاه شغلی موفقیت به حساب می آید و افرادی خرید خانه و ماشین مورد علاقه یا مهاجرت به یک کشور خاص را موفقیت در نظر می گیرند. نکته مهمی که جا دارد به آن اشاره کنیم این است که هیچ کدام از تعاریف بالا نادرست نیستند و در همه موارد رسیدن به یک جایگاه را موفقیت در نظر گرفته اند. در اصل موفقیت در نقطه مقابل شکست قرار می گیرد. وقتی به یک جایگاه یا هدفی دست پیدا می کنید، موفق شده اید و در غیر اینصورت شکست خورده اید.

جالب است بدانید شخصی بنام دیو ماستین Dave Mustaine در سال 1982 وارد گروه متالیکا شد. اما دو سال بعد از این گروه اخراج شد. در سال 1983 گروه مگادث را خودش تاسیس کرد و این گروه یکی از موفق ترین تیم های موسیقی سبک ترش متال بود. اما این شخص بعد از اخراج شدن از متالیکا به دلیل مقایسه میزان موفقیت گروه خود با متالیکا هیچوقت خودش را موفق حساب نمی کرد با اینکه تیمی ساخت که در دنیا در سبک ترش متال یکی از بهترین ها بود. این مثال را از این جهت آوردیم که بدانید برای هر شخصی موفقیت یک تعریفی دارد و برای شما هم مسلما تعریف خودش را خواهد داشت.

موفقیت شغلی چیست؟

با مطالعه مطلب بالا باید بتوانید موفقیت شغلی را هم درک کنید. در دنیای کسب و کار هم موفقیت شغلی تعریف خاص خود را دارد و برای هر شخصی در هر رده کاری متفاوت است. بطور مثال برای یک مهندس در رده مشاغل صنعت ساختمان ارتقاء جایگاه و بالا رفتن درآمد یک موفقیت به حساب می آید. برای یک پزشک راه اندازی مطب شخصی و کار کردن برای خود یک موفقیت بوده. اما برای کارآفرینان این تعریف متفاوت بوده. بطور مثال زمانی که ایلان ماسک Elon Musk کمپانی اسپیس ایکس را تاسیس کرد، خود را فرد موفقی نمی دانست. چرا که رسیدن به هدف مد نظر با استفاده از این کمپانی برایش ارزش داشت و آن این بود که موشکی بسازد که بتواند تجهیزات مورد نیاز سفرهای فضایی و ماهواره ها را به فضا برده و دوباره سالم به زمین برگردد. سه موشک اولیه آنها هیچکدام موفقیت آمیز نبودند و میلیون ها دلار این شخص بر باد رفت. اما تلاش های پی در پی تیم این شخص آخر سر منجر به ساخت موشکی شد که شرکت ناسا قادر به ساخت آن نبود و هزینه های فضا را تا حد زیادی کاهش داد. در چنین شرایطی این شخص فکر می کرد به موفقیت شغلی دست یافته است.

استیو جابز Steve Jobs موسس کمپانی اپل بعد از بازگشت دوباره به اپل و نجات این کمپانی از شکست بود که از دید همگان یک کارآفرین موفق بود و به موفقیت شغلی دست پیدا کرده بود. حال سوال این است شما چه دیدگاهی در این زمینه دارید. اگر کارمند باشید، مسلما تعریف متفاوتی از موفقیت دارید. برای مدیر و یا موسس یک کسب و کار موفقیت شغلی بسیار متفاوت از کارمندی است که برای آن مجموعه کار می کند.

عوامل موثر بر موفقیت شغلی

چرا مردم به موفقیت شغلی دست پیدا نمی کنند؟

احتمالا این موضوع سوال میلیاردها نفر در سرتاسر دنیا باشد که چرا به موفقیت دست پیدا نمی کنند. در این بخش به برخی از مهمترین دلایلی که خیلی از مردم در کارشان شکست میخورند می پردازیم که می توانند به شما در پیدا کردن دلیل عدم موفقیت شما در کاری که به آن مشغول هستید، کمک کند. فرقی نمی کند شما کارمند هستید یا صاحب یک بیزینس؛ قوانین موفقیت و شکست در خیلی از موارد می تواند برای همه یکسان باشند.

1. آن ها به کاری مشغول هستند که علاقه ای به آن ندارند.

اولین دلیلی که خیلی از مردم به موفقیت شغلی دست پیدا نمی کنند این است که کاری را انجام می دهند که کوچک ترین علاقه ای به آن ندارند. در چنین شرایطی فقط درآمد کاری برایشان مهم است و هر روز ساعت را نگاه می کنند که چه زمانی تایم کاری تمام می شود تا بتوانند از آن خلاص شوند. این مشکل بسیاری از افراد دور و بر ماست. اگر به کارتان علاقه نداشته باشید، باعث می شود که در در زمان چالش ها و مشکلات به راحتی تسلیم شوند. چرا که از قدیم گفته اند پای عشق که در میان باشد، سختی معنا ندارد.

در سال هایی که استیو جابز برای اپل کار می کرد واقعا به کمپانی که تاسیس کرده بود عشق می ورزید و در سال 1 دلار بابت کار در این شرکت حقوق می گرفت. در مصاحبه ای که از او در شبکه هایی مانند یوتیوب می توانید پیدا کنید در سخنرانی دانشگاه استنفورد اینطور می گوید که کار شما بخش بزرگی از زندگی تان را در بر میگیرد و تنها راه انجام کار بزرگ این است که عاشق آن باشید. یا وارن بافت سرمایه گذار افسانه ای در ابتدای کار با اینکه صاحب کارش او را از کار اخراج کرد و هیچ حقوقی به او نداد، اما باز به کارش ادامه داد تا اینکه نظر او را جلب کرد.

حال باید از خودتان بپرسید که به کارتان علاقه دارید یا نه؟ با دو معیار می توانید این را بسنجید. اول اینکه کارتان را بخشی از زندگی تان میدانید یا نه؟ دوم اگر به اندازه کافی پول داشته باشید، آیا باز هم به همان کاری که مشغول هستید، ادامه می دهید؟ اگر در هر دو بخش جواب شما بله است، پس به کارتان علاقه دارید و در غیر این صورت نیاز دارید تا به تغییر شغل فکر کنین.

2.آن ها صداقت در کار ندارند

یکی از اصلی ترین دلایل موفقیت در هر بیزینسی صداقت با خود است. در دنیای کارمندی این مورد بسیار به چشم می آید که افراد واقعاً با صداقت تمام کار نمی کنند. منظور از این موضوع این است که واقعا حس نمی کنند که برای خود کار می کنند. برای همین هیچوقت با تمام وجود از خود مایه نمی گذارند و این رویه نادرست کار کردن بعد از مدتی به یک عادت در آنها تبدیل شده و هیچوقت به جایگاهی که میخواهند دست پیدا نمی کنند.

برای یک صاحب کسب و کار نداشتن صداقت به این معنی است که با وجود دانستن اینکه برای رشد کسب و کار خودش باید چه کاری انجام دهد، ولی همیشه در انجام آنها تنبلی می کند. بطور مثال فرض کنید من صاحب یک کسب و کاری هستم که برای رشد آن بر طبق مراحل بازایابی خود باید تبلیغات انجام دهم و هزینه انجام آن را هم دارم و می دانم انجام آن ضرورت دارد. اما همیشه آن را به هر بهانه ای به تأخیر می اندازم. یا بخاطر پرداخت حقوق پایین فردی را استخدام می کنم که می دانم مهارت کافی را ندارد. فقط به خودم دلخوشی می دهم که شاید یک روز خوب کار کرد. همه این ها از عدم صداقت با خود نشأت می گیرد.

3.آن ها در کار خود تخصص ندارند.

امروزه یکی از دلایل عم موفقیت شغلی به این خاطر بوده که شخص مورد نظر دارای اطلاعات و تخصص کافی در زمینه مورد نظر نیست. بطور مثال حوزه ارزهای دیجیتال را در نظر بگیرید که در کشور ما افراد خیلی زیادی شروع به خرید و فروش رمز ارزها کرده اند و بسیاری از آنها نه تنها سودی به دست نیاورده اند، بلکه ضررهای زیادی را هم تجربه کرده اند. دلیل این کار این بوده که بدون کسب تخصص های لازم یا اطلاعات کافی وارد سرمایه گذاری در این حوزه شده اند. در سایر زمینه های کسب و کار هم به این خاطر بوده و صرفاً چون فکر می کنیم فردی در یک زمینه موفق شده، اگر ما هم بدون تخصص وارد آن شویم موفق می شویم.

در ادامه این موضوع شخص می تواند با کسب تجربه و آموزش دیدن به تخصص لازم دست پیدا نماید. اما متأسفانه میل به آموزش دیدن در کشور ما در سطحی که باید نیست. اگر در هر حوزه ای به یک فرد متخصص برخورد کنید می بینید که در کار خود مهارت بسیار بالایی دارد.

4. به افراد درست گوش نمی دهند

یکی از دلایل عدم موفقیت شغلی این است که ما اصلاً اطلاعات لازم برای موفقیت در کسب و کار خود را از فرد درست نمی گیریم. متأسفانه جامعه ما پر شده از کتاب ها و دوره و سمینارهایی که توسط افرادی ساخته شده اند که خودشان به موفقیت واقعی در دنیای کسب و کار نرسیده اند. این افراد تنها کاری که می کنند این است که شما را متقاعد کنند که دوره ها و کتاب هایشان را بخرید و آنها را به درآمد برسانید. معیار واقعی اینکه بخواهیم از یک نفر برای موفقیت شغلی درس یاد بگیریم این است که خودش در دنیای بیرون با قوانینی که به ما یاد می دهد به موفقیت رسیده باشد. چرا که هر روز شاهد تبلیغات بسیاری در خیلی از حوزه ها هستیم که ادعا دارند شما را در سریع ترین زمان به موفقیت می رسانند، اما خود یک نمونه نمی توانند نشان دهند که با آموزش های آنها به دستاورد رسیده باشد.

این افراد معیار موفقیت خود را کسب و کارهایی که راه اندازی کرده اند، نمی دانند. بلکه به این فکر می کنند چطور دوره ها و کتاب های خود را به افراد بیشتری بفروشند. این موضوع را آقای کوین ترودو در دوره آرزوی تو دستور توست به وضوح توضیح می دهد که از شخصی یاد بگیرید که خود به موفقیت واقعی دست پیدا کرده باشد.

5.فکر می کنند همه چیز شانسی و اتفاقی است

مورد دیگری که خیلی از افراد جامعه ما مخصوصاً جوان ها درگیر آن هستند این است که نمی خواهند بطور تخصصی و با صرف زمان در یک حوزه ای به موفقیت شغلی دست پیدا کنند. خیلی از افراد دنبال این هستند که با یک بلیط بخت آزمایی و یا پارتی به جایی برسند. بخاطر همین موضوع هم امروزه سایت های قمار و شرط بندی و سایت های پیش بینی مسابقات ورزشی و غیره تا این حد گسترش پیدا کرده اند. اکثر مردم فکر می کنند باید معجزه ای رخ دهد و یا اینکه یک روز شخصی از آسمان بیاید تا آنها به موفقیت دست پیدا کنند. این افراد قوانین را قبول ندارند و فکر می کنند موفقیت بقیه افراد بخاطر شانس و اقبال و پارتی بوده که داشته اند. بنابراین چون هیچوقت شانس و اقبالی که خودشان فکر می کنند را پیدا نمی کنند، به دستاوردهایی که باید هم نمی رسند. بهترین راه برای این دسته از افراد این است که به مطالعه زندگی نامه افرادی بپردازند که در جامعه ما و در سراسر دنیا به موفقیت شغلی رسیده اند. با این کار می توانند بفهمند که این افراد با شانس و اقبال به آن رسیده اند یا این موفقیت حاصل تلاش و پشتکار و برنامه ریزی بوده که درگیر آن بوده اند.

نظر خود را بنویسید:
ثبت دیدگاه
دیدگاه های کاربران

مقالات مشابه

فهرست

لطفا صبر کنید