5 اشتباه مدیران که منجر به مرگ بیزینس می شود.[بررسی جامع]
باورهای غلط بیزینسی چگونه شکل می گیرند؟
همه ی ما در زندگی باورهایی داریم که بر اساس آن ها در مسیر خود حرکت می کنیم. ما با این باور ها آینده را پیش بینی می کنیم و با توجه به آن ها قدم های بعدی خود را طراحی نموده و دست به اقدام می زنیم. از قضا برخی از این باور ها ریشه های محکمی در گذشته دارند و سالیان درازی گشته اند تا به ما رسیده اند. لذا شواهد و قرائن بسیاری آن ها را تایید کرده اند و گاها در بطن یک جامعه یا فرهنگ پذیرفته شده اند. از این رو به راحتی در ذهن ما لانه کرده اند و همینطور به راحتی قابل تغییر نیستند.
اما به راستی تمام عقاید بنیادین ما درست و منطبق بر واقعیت هستند؟ آیا همه چیز، تنها همان طور که در محدوده ی ذهن ما تعریف شده است امکان پذیر است؟
در این مقاله 5 مورد از باورهای غلط هر مدیر که می تواند آفت کسب و کار او می باشد را بیان داشته ایم. پیش از آن
برای اینکه نگاهی به سرچشمه ی این باورهای غلط داشته باشیم؛ ویدیوی زیر را ببینید.
قوی سیاه خود را یافته اید؟
ویلیام فالین در قصه ی قوی سیاه خود نشان داد که افکار و باورهای ما همیشه با ما صادق نیستند. ما به واسطه ی شواهدی که تا کنون دیده ایم باورهایی را برمی گزینیم و از آن پس احتمالا با توجه به سوگیری ذهنیمان باقی مشاهدات را بر مبنای تایید همان باور خود قرار می دهیم و به طور خودکار بر سایر احتمالات چشم می بندیم.
ما در این چرخه ی معیوب خواهیم ماند مگر آنکه از دید وسیع تری به مشاهدات و باور های خود بنگریم و سعی کنیم چشم به روی شواهد مخالف بگشاییم.
«کمال این نیست که همش خودت رو کنترل کنی. یه وقتهایی لازمه که خودت رو رها کنی. خودت رو غافلگیر کن تا بتونی بقیه رو غافلگیر کنی.» (قوی سیاه- 2010)
باورهای غلط بیزینسی چگونه باعث رکود می شوند؟
تنها 20 درصد( 20 percent of businesses) از مشاغل پس از سال اول فعالیت خود زنده می مانند. البته، دلایل زیادی وجود دارد که کسبوکارهای سال اول شکست میخورند – از داشتن افراد نامناسب در تیمشان تا تمام شدن سرمایه یا اینکه متوجه میشوند بازار به محصول یا خدمات آنها علاقهای ندارد.
در واقع این عقاید بنیادی هدایتگر مسیر بیزینسی، شغلی و حتی همه ی زندگی ما هستند و در بسیاری از موارد ما را به سمت و سویی درست و حقیقی هدایت می کنند. اما این هدایتگری با وجود فوایدی که دارد در عین حال مشکل و خطر بزرگی برای ما تلقی می شود.
همانطور که اشاره کردیم حرکت در خلاف جهت این باورها برای ذهن،
با دشواری همراه است. حال اگر ما مجموعه ای از باورهای غلط را در میان باورها ی صحیح خود گنجانده باشیم (که حتما برای همه اتفاق افتاده است) در مسیر خود سرگشته و دچار رکود خواهیم شد.
اگر شما هم فکر می کنید که برای رسیدن به آنچه رویایش را دارید توان کافی ندارید!
اگر فکر می کنید همه ی راه های ممکن را امتحان کرده اید و هیچ فرصت دیگری برای موفقیت باقی نمانده است!
اگر فکر می کنید سن و سال شما خیلی بیشتر و یا کمتر از آن است که بتواند به خواسته هایش جامه ی عمل بپوشاند!
و هزاران ” اگر” دیگر که محدودیتی بر مسیر رشد شما ایجاد کرده اند،
لازم است بدانید که شما در تله ی باور های محدود خود گیر کده اید و آنچه به آن نیاز دارید عقب نشینی از خواسته هایتان نیست، بلکه بازسازی تفکر و باورهایی است که تا به امروز مسیر موفقیت شما را مسدود کرده اند.
5 اشتباه رایج مدیران
1.”محصول یا خدمات باید قبل از عرضه کامل و بی نقص باشد.”
وقتی محصول یا خدمات جدیدی را عرضه می کنید، می خواهید بازار هدف خود را تحت تأثیر قرار دهید. شما می خواهید که مردم از آنچه شما خلق کرده اید استقبال با شکوهی کنند و آماده باشند که پول هایشان را به شما تقدیم کنند. این ایده آل قشنگی است و به طور طبیعی، شما باید با آنچه که دارید بهترین کار را انجام دهید.
اما در واقع، تا زمانی که یک محصول یا خدمات عالی را در معرض دید مخاطبان خود قرار ندهید و حرف آنها را بشنوید، واقعاً نمی توانید بفهمید که محصول شما چقدر با کیفیت یا ناقص است. دقیقاً به همین دلیل است که بنیانگذار لینکدین (linked in)، رید هافمن، معروف است: “اگر انتظار دارید از عرضه اولین محصول خود خجالت نکشید، آن را خیلی دیر منتشر کرده اید.”
2.”ما یک محصول یا خدمات را می فروشیم، نه یک نتیجه.”
همانطور که Trevor Mauch، مدیر عامل Carrot می گوید: “مردم یک محصول نمی خرند. آنها یک ماشین یا یک وب سایت یا یک خانه جدید نمی خرند. آنها یک موقعیت و رویای استقلال مالی یا چشم اندازی از آنچه دوست دارند در آینده باشند را می خرند. آنها می خواهند زندگی آنها مانند آینده باشد.”
3. “من باید در مورد هر چیزی که در تجارت من می گذرد بدانم.”
به خصوص برای صاحبان مشاغل جدید، تمایل به بررسی مجدد همه چیز روی میز کارمندان یک وسوسه بسیار واقعی است. و در برخی موارد، حتی مناسب است. اما، اگر میخواهید یک کسبوکار بزرگ را توسعه دهید، نمیتوانید از تک تک پروژههایی که کسبوکار به آن رسیدگی میکند مراقبت کنید.
4.”من به اندازه کافی اعتماد به نفس ندارم که از منطقه امن خود خارج شوم.”
اگر قصد دارید یک کسب و کار را اداره کنید، پس باید به خارج از منطقه راحتی عادی خود عادت کنید. بسیاری از خواسته های مختلف کارآفرینی مستلزم آن است که شما در مقابل دیگران صحبت کنید، محصول یا خدمات خود را بفروشید و در مورد خودتان صحبت کنید، مردم را تشویق کنید که شما را دنبال کنند و اولین کسی باشید که حتی زمانی که از نتیجه آن مطمئن نیستید.
5. “کار من فقط این است که به مردم بگویم چه کار کنند.”
تو رئیسی بنابراین بله، شما زمان زیادی را صرف این خواهید کرد که به مردم بگویید چه کاری انجام دهند. و هر چه بیشتر کسب و کار خود را توسعه دهید، زمان بیشتری را صرف فریاد زدن سفارشات خواهید کرد. با این حال، این بدان معنا نیست که شما نیاز به تبدیل شدن به یک ربات بی عاطفه تقاضاکننده دارید. در واقع، شما نباید اینگونه باشید. بله، وظیفه شما این است که به مردم بگویید چه کاری انجام دهند. اما، همچنین برای الهام بخشیدن، ایجاد انگیزه و حتی ایجاد روابط معنادار با همان افراد لازم است آن ها را بشنوید و با رعایت احترام متقابل همچنین با آنها هم فکری و مشورت نیز داشته باشید.
هر شکست تجاری با باورهای محدود کننده رهبر شروع می شود
اگر نمیخواهید جزو اکثر کسبوکارهایی باشید که در 10 سال اول شروع به کار خود شکست میخورند، پس باید ذهنیت قوی و متفاوتی داشته باشید. کسبوکارهایی که انعطافپذیری، قدرت یا نیروهای مناسبی برای ایجاد یک مجموعه ی پایدار را ندارند، درسال های اولیه ی کار خود شکست میخورند. مدیران این شرکت ها افرادی هستند که به یک یا چند مورد از پنج عبارت فوق اعتقاد دارند.
رهایی از باورهای غلط بیزینسی
دلایل بیرونی زیادی وجود دارد که کسبوکارها
شکست میخورند، اما تنها چند باور محدودکننده مضر وجود دارد که باعث این اشتباهات میشود. اگر میخواهید کسبوکار رویاهای خود را بسازید، پس باید طرز فکر خود را تغییر دهید – و این پنج تغییر ذهنیت مکانی عالی برای شروع هستند.
شکست شغلی درد است یا موهبت؟
این باور ها سراسر زندگی را در بر می گیرند. و هرکجا سایه افکنده باشند جلوی مسیر رشد را خواهند گرفت. ممکن است شما هم در بیزینس خود باورها ی غلطی را داشته باشید که مانع از رشد شما و بروز توانایی هایتان شده باشند. و زمانی متوجه آن خواهید شد که دچار شکست می شوید و یا در مسیر کار و شغل خود با چالش های عمیق رو به رو می شوید. در واقع چنین مواردی موهبیتی هستند تا شما بار دیگر افکار و عقاید خود را وارسی کنید و آنچه نیاز به ترمیم و یا تقویت دارد را سر و مان بخشید.
مقابله با چنین عقایدی و حرکت در خلاف جهت آن ها کار ساده ای نیست. چه بسا که ذهن هر شخص اولین مانع در برابر این حرکت خلاف جهت است و تغییر مسیر را به شدت سرکوب می کند.
راه هایی می توان یافت تا هنگامی که با چنین چالش هایی مواجه می شوید در روند اصلاح باورهایمان ما را یاری کند و در نهایت جهش هایی در کار و زندگی برایمان فراهم آورد.
یکی از راه حل های بنیادی رهایی از چنین باورهایی به چالش کشیدن آن هاست و چنانچه شواهدی خلاف این باورها بیابیم به راحتی می توانیم باور های ناسالم را تخریب و باورهای صحیح را جایگزین کنیم.
انسان ها در زندگی برای رهایی از چنین باورهایی نزد روانشناسان می روند. چنین درمان هایی در رابطه با باورهای مربوط به بیزینس هم امکان پذیر است. بیزینس کوچینگ فرایندی است که با به چالش کشیدن این باورها در اصلاح و بهبودی آن ها ما را یاری می کند.
سوالات متداول
- باورهای محدود کننده ی بیزینسی چگونه شکل میگیرند؟
آنچه ما در بست خانواده و جامعه می آموزیم یک باور در ذهن ما ایجاد می کند و ما نا خودآگاه در تجربیات بعدی خود توجه خود را معطوف به موضوعاتی می کنیم که این باورهارا تایید می کنند. بدین ترتیب آنها قوت می یابند و ما را هدایت میکنند.
- باور های غلط بیزینسی چطور ما را هدایت می کنند؟
هنگامی که باورهای ما با شواهد دیگر تایید می شوند ناخودآگاه به مسیر و انتخاب های ما جهت می دهند و همان نتایج غلط گذشته را رقم می زنند.
- ورشکسستگی مالی چه موهبتی دارد؟
ورشکستی های مالی فرصتی هستند برای زیر سوال بردن باورها و واکنش هایی که تا پیش از آن در کسب و کار خود داشته ایم و باعث می شود بتوانیم از زوایای مختلف مسیرمان را بررسی کنیم و نقشه ی موفقیت طراحی کنیم.